سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احمدی نژاد از زبان محافظش2

فارس:‌احساس رییس جمهور را نسبت به رهبری چطور دیدید؟ به خصوص تعدد دیدارها به چه صورت است و حالات ایشان قبل و بعد از دیدار به چه صورت بوده؟

• یکی دو جا در هنگام دیدار بودیم. یکی از صحنه‌های جالب، که تلویزیون هم به تصویر کشیده بود زمانی بود که ایشان حکم تنفیذ را می‌گرفت و حال و هوای خاصی داشت. از نکات جالب این است که وقتی آقای احمدی نژاد به دیدار رهبری می‌رود، با تمام فشارهایی که هست، وقتی برمی‌گردد روحیه بسیار خوبی دارد به طوری که ما می‌گوییم هر کاری داریم باید همین الان بگوییم و نتیجه بگیریم. علاقه‌مندی ایشان به رهبری به گونه‌ای است که وقتی در اولین ماموریت‌ها به استان خراسان می‌رفتیم در هواپیما با بچه‌ها صحبت می‌کردند و می‌گفتند ما خوشحالیم که بعد از مدتی توانسیتم یک خاکریز جلوی رهبری بزنیم تا هر چه تیر و ترکش است به ما بخورد؛ عشق و علاقه دکتر احمدی نژاد به رهبری بسیار زیاد است.

ما خودمان هم دو بار خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم از آقای احمدی نژاد گله کردیم که ایشان مسایل مربوط به حفاظت و امنیت را رعایت نمی‌کند و از هیچ کس حرف شنوی نمی‌کند غیر از شما. در یکی از موارد، دکتر احمدی نژاد هم نبود. آقا پرسیدند چطور؟ گفتم من مسئولیت حفاظت ایشان را دارم اما ایشان در تعامل نیست و یک مقدار کار را برای ما سخت می‌کند. گفتند خدا به شما صبر بدهد، کارتان سخت است، من به ایشان تذکر می‌دهم که رعایت کنند. که آقا از طرف خودشان یکی دو بار تذکر دادند. یک بار دیگر هم نزد خود دکتر احمدی نژاد، غیر مستقیم گله خود را با آقا مطرح کردیم که آقای احمدی نژاد همانجا چشم غره‌ای به ما رفتند. در اوایل کار کار سخت بود، تا اینکه دکتر را مقداری در مسیر کاریمان آوردیم. ایشان آنقدر برخورد صریحی با ما برای یک ماشین اضافه کردن داشتند، که مردمی که دور و بر ایشان را می‌گرفتند و نامه داشتند، وقتی دکتر می‌رفت، می‌گفتند ما اگر جای شما بودیم می‌رفتیم، اینطوری که نمی‌توانید کار کنید.

آقای احمدی نژاد فردی مقید و معتقد است. با تمام سختی‌های که وجود دارد، نماز اول وقتشان ترک نمی‌شود. مثلا گاهی کار دولت تا ساعت 2 و 3 نیمه شب ادامه پیدا می‌کرد، اما ایشان تا نماز صبح بیدار می‌ماندند و کارها را انجام می‌دادند که نمازشان قضا نشود. و یا در فشارهای کاری نماز اول وقت را فراموش نمی‌کند. آقای احمدی‌نژاد در تقید و تعهد و ولایت‌مداری زبانزد است. ممکن است چیزی در کلام گفته شود اما ما این را به عینه دیدیم و لمس کردیم. هر کس این حالات را ببیند به عنوان مثال زبانزدش خواهد کرد.

تمام سعی نیروهای حفاظت بر این بوده و هست که تمام فشارهای منفی که به دکتر احمدی نژاد وارد می‌شود را بگیرند تا ایشان با آرامش بیشتر و فکر باز بتوانند برای کشور و نظام کار کنند. به خاطر ملاحظات و دیدگاه‌هایی که آقای دکتر دارد، این دشواری وجود دارد وگرنه آقای احمدی نژاد یک انسان باصفا، با مرام، بامحبت، با ایمان، معتقد و باتقوا است و کار کردن با ایشان افتخار است؛ سختی کار به خاطر دیدگاه‌های ایشان و حجم کار بالاست.

فارس: مواردی بوده که خودتان یا نیروهایتان آسیب جسمی ببینند؟

• خود من که در طول آن مدت دیسک کمر گرفتم. در برنامه‌ها و ماموریت‌ها هم پنج یا شش نفر از نیروها آسیب جدی دیدند و دو بار پا و دست شکست اما با طول درمان‌های یک ماهه توانستیم بچه‌ها را دوباره وارد کار کنیم. مثلا در سفر گیلان، در محور رودبار به رشت، علی رغم اینکه دو ماشین پلیس مسیر را باز می‌کردند، یک پراید در اتوبان آمد و به پشت ماشین شماره سه اسکورت خورد. درآنجا اگر بچه‌ها ایثار نمی‌کردند پراید و مسافرهایش از بین می‌رفتند اما نیروهای ما از خودگذشتگی نشان دادند و طوری عمل کردند که ماشین چپ کرد و به جای سرنشینان پراید، نیروهای ما آسیب دیدند. ما آسیب‌های زیادی در جریان کار داشتیم. از جمله فشارهای جمعیت و کار؛ اما بچه‌های ما از نظر قدرت بدنی و بدنسازی حرف اول را می‌زنند و بعضا قهرمان کشوری داریم اما به هر حال آسیب می‌بینند.

فارس: حضور ایشان درهیات‌های مذهبی چگونه بود؟ چه حاشیه‌هایی داشت؟

• ایشان به خاطر مقید بودنشان و به دلیلی اعتقاد و ارادتشان به ائمه معصومین می‌خواهند که در هیات‌ها و دسته‌ها و مراسم‌های اینچنینی شرکت کنند و حتی هیات‌های محلی هم دارند. حتی در بین راه عزیمت به هیات، ایشان خود را آماده می‌کردند. برای هیات رزمندگان اسلام عنایت خاصی دارند و در مراسم حاج منصور، محمود کریمی، سعید حدادیان و برخی مداحان دیگر شرکت می‌کنند و می‌خواهند به همه هیات‌ها سر بزنند.

فارس: در سفرهای خارجی چه خبرهایی هست؟ خاطراتی از حاشیه‌های آن به یاد دارید؟

• رایس، وزیر خارجه آمریکا وقتی به جایی می‌رود، صدها نیرو با خودش برای حفاظت می‌برد و یا بوش هزاران نیرو با خود می‌برد. اما ما با کمترین امکانات و نیرو ماموریت را انجام می‌دهیم و دکتر احمدی نژاد به همین مقدار هم ایراد می‌گیرد. و همین باعث می‌شود در ماموریت‌های خارجی نیروهای حفاظتی کشورهای دیگر از نیروهای ما کار یاد بگیرند و نوع کار محافظان ایرانی همه چیز را تحت الشاع قرار می‌دهد. یکی از نیروهای پیشرو ما که در یکی از کشورها رفته بود درخواست کرده بودند که بماند و برای نیروهای آنها آموزش بدهد.

این دولت سعی می‌کند حتی در سفرهای خارجی و در هر شرایطی صرفه جویی کند. دکتر احمدی نژاد حتی در گروه‌های پروازی هم همین روال را اعمال ‌کرده است. ما می‌گفتیم بگذارید اینها حداقل استراحت کنند اما می‌دیدیم که در یک روز به 2 کشور سفر می‌کند. وقتی هم که به یک کشور می‌رسیدیم، می‌گفتند برنامه چه شد؟ می‌گفتیم مثلا دو ساعت استراحت داریم، می‌گفتند استراحت لازم نیست. حتی وقتی ما به کشور میزبان می‌رسیدیم مثلا از لحاظ تغییر ساعت اینجا شب بود و آنجا روز؛ و سیستم جسمی و خواب به هم می‌ریخت ولی در همان شرایط هم برنامه‌ها را به صورت فشرده می‌گذاشتند و حتی سعی می‌کردند که برای برگشت برنامه‌ریزی کنند که قبل از ساعت 12 برسیم که یک روز به برنامه سفر اضافه نشود و هزینه ارزی از بیت المال کم نشود. ما می‌گفتیم این سفری که شما در یک روز و نیم رفتید را قبلا شش روزه می‌رفتند.

فارس: در سفر سال 85 به سازمان ملل هم شما همراه آقای رئیس جمهور بودید. آنجا چه دیدید؟ به خصوص نوع نگرش افراد در آنجا نسبت به رییس جمهور، گروه همراه و صحبت‌های رییس جمهوری چگونه بود؟

• در سازمان ملل اتفاقات زیادی رخ داد. مخصوصا در اولین حضورشان. اولا تهدیداتی از سوی منافقین، سلطنت طلب‌ها و معاندین و یا حتی گروه‌هایی که در آمریکا ممکن بود از سوی صهیونیست‌ها تحریک شوند، پیش بینی می‌شد. وقتی وارد مجموعه سازمان ملل می‌شدیم همه نگاهها به سمت آقای احمدی نژاد بود در حالی که برای سایرین چنین نبود. در ملاقاتی که دکتر احمدی نژاد در حاشیه اجلاس سازمان ملل با آقای پوتین داشت، وقتی که آقای دکتر بیرون آمد، فضای بیرون سالن از عکاسان و خبرنگاران بسته شده بود. به طوری که پلیسی که با ما در داخل سازمان ملل همراهی می‌کرد، شروع به داد و بیداد کرد که مسیر را باز کنید. دکتر به آن پلیس گفت: آرام باش چیزی نیست!

در سازمان ملل نشان داده شد که رییس جمهور ایران از روسای جمهور دیگر کشورها یک سر و گردن بالاتر بود. تمام توجهات به سمت ایران بود؛ در رفت و آمدها و ملاقات‌های جانبی هم همه به دنبال ایران بودند و حضور هیات ایرانی در سازمان ملل، بسیار پرشکوه و با جلوه خاصی بود که تمام توجهات جهانی را به خود جلب می‌کرد.

فارس: از سفر رئیس جمهور به قم چه خاطره‌ای دارید؟

• در یکی از برنامه‌هایی که در قم بود و به زیارت حضرت معصومه رفتیم، ازدحام و اشتیاق مردم به گونه‌ای بود که نیروهای ما خیلی خسته شدند. این مردم طالب هستند و امید دارند که مشکلاتشان به دست رییس جمهور حل شود. چون حرفشان را از زبان ایشان شنیدند. یا وقتی وارد حوزه علمیه شدیم کم مانده بود با طلبه‌ها جنگ تن به تن شود؛ آنقدر عشق و علاقه آنها زیاد بود که خودشان داربست زده بودند. آن داربست‌ها جواب نداد و اجباراً آقای دکتر را بغل کردیم و آوردیم بالا!

یکی از کارهای سنگین استانی ما در حوزه علمیه بود. ممکن است بگویند رویکرد دکتر احمدی نژاد نسبت به روحانیت چگونه است. باید می‌دیدند که عشق و علاقه دکتر به روحانیت چگونه است. دیدارهایی که به صورت سرزده به قم می‌روند و دیدگاههای علما و مراجع را می‌گیرند و استفاده می‌کنند. دیدارهایی در بیمارستان هم از مراجع داشتیم.

پرکاری دکتر احمدی نژاد خیلی خاص است و به سرعت کارها را سامان می‌دهد. گاه مجبور بود یک جلسه را برای رسیدن به ملاقات با رییس جمهور کشور دیگری رها کند و زمان از رییس جمهور عقب می‌ماند نه ایشان از زمان و کارها. کار آنقدر زیاد است که رییس جمهور می‌گوید 24 ساعت کم است زمانی کسی به ایشان می‌گفت ما شما را کی ببینیم می‌گفت، ساعت 25 یعنی باید برای ملاقات‌ها یک ساعت به 24 ساعت اضافه شود. زمان برای کارها کم است و کارها خیلی فشرده است اما ایشان با اشتیاق کار می‌کنند و حتی در روزهای تعطیل برنامه می‌گذارند درحالی که کمتر می‌بینیم کسی از تعطیلاتش بگذرد. در ماه مبارک رمضان آنقدر برنامه‌ها و ملاقاتهای ایشان و جلسات زیاد بود که ما می‌گفتیم باید این ماه دو برابر شود تا ایشان به کارهایشان برسند و بتوانند در مراسم افطاری شرکت کنند. ما حتی از حق خود گذشتیم چون مرسوم بود که رییس جمهور یک افطاری را با نیروهای حفاظت داشته باشد که دیگر فرصت برگزاری آن وجود نداشت و میگفتیم حداقل یک افطاری را با خانواده بگذراند که حتی به آن هم نمی‌رسید. آقای احمدی نژاد بسیار آدم پرکار و پرتلاشی است و در خدمت سر از پا نمی‌شناسد. ما با بسیاری از آقایان کار کردیم. از سال 59- 60 وارد شدیم و در همان زمانها با فعالیت حزب جمهوری و لزوم مقابله با ترورها وارد این مرحله از کار شدیم. تا الان با بسیاری از آقایان از مسئولان و شخصیت‌های تزار اول کار کردیم ولی به این شکل نبودند، حتی اگر هم بودند بسیار نادر بودند. مواردی که گفتیم جزیی از کل است. هیچ چیزی نمی‌تواند مانع عشق آقای احمدی نژاد به خدمت شود. مقام معظم رهبری به دکتر احمدی نژاد تکلیف کرده بود که شرعا و عرفا رعایت کنند و شب ساعت 9 به خانه بروند اما این محقق نشد و دکتر هر شب ساعت 11- 12 به خانه می‌روند اما باز هم چاره‌ای نیست، کار آنقدر زیاد است که ناخواسته ادامه می‌یابد. ایشان هم هر چه جلو می‌رود بسیاری مشکلات عقب افتاده را رسیدگی می‌کند و شاید هنوز به جاده اصلی نرسیده است. ما که در کنار ایشان بودیم سعی می‌کردیم با تمام سختی‌ها دیدگاههای ایشان را محترم بشماریم و عمل کنیم و سعی می‌کردیم از ورود ایشان به بطن مردم جلوگیری نکنیم حتی کمک هم بکنیم.

فارس: دقت‌نظر رئیس جمهور چقدر است؟ خصوصا در مورد تکالیف قانونی.

• آقای احمدی نژاد حتی در خیابان اجازه نمی‌دادند از خط ویژه برویم یا اینکه آژیر بکشیم یا چراغ را عوض کنیم چون می‌خواهند حق مردم ضایع نشود. حتی در مورد خانه ایشان که در نارمک بود، ما در نهایت دیدیم که در بحث‌های امنیتی همسایه‌ها اذیت می‌شوند و کنترل سخت است به همین خاطر مجبور شدیم مکانی در پاستور بگیریم.

اما ساختمانی که قرار بود رئیس جمهور و خانواده اش در آن مستقر شوند، 30- 40 سال از عمرش می‌گذشت و کارهایی از جمله کار بنایی مقدماتی برای خرابی‌های خانه داشت. کارگران درحال کار برای مرمت خانه بودند که دکتر احمدی نژاد آمد و داد و بیداد کرد که چه کسی گفته اینجا تعمیر شود. هرکسی گفته باید خودش پولش را بدهد.

حتی یک بار به اردوی تیم ملی رفته بودیم . به ما گفتند آمار بدهید تا به بچه‌های حفاظت لباس ورزشی بدهیم. خود آقای علی آبادی گفت که آمار بدهید ما گفتم حالا باشد بعدا. وقتی خودش به آقای دکتر گفت که می‌خواهیم به این بچه‌ها یک دست لباس ورزشی بدهیم، دکتر داد و بیداد کرد که نباید این کار را بکنید. بدهید به مناطق محروم.

از این دست مسایل زیاد است اما نمی‌توانیم بگوییم. فقط در این حد که نشان دهیم دید ایشان این است و مردم هم به خاطر همین ایشان را انتخاب کردند. ایشان هم سعی می‌کند تحقق پیدا کند.

ایشان به کوچکترین هزینه‌ها از دولت نسبت به خود و مجموعه‌ای که با ایشان همکاری می‌کنند بسیار حساس است و رعایت می‌کند. مثلا ما درخواست می‌کردیم یک سری وسایل برای کار ما بخرند اما ایشان می‌گفتند باید صرفه جویی شود.

فارس: علیرغم محدودیت‌هایی که برای رسانه‌ای شدن نیروهای حفاظتی وجود دارد، علت اینکه موافقت کردید با ما مصاحبه کنید چه بود؟

• بر اساس تکلیف، بر خود فرض دانستم که بعضی موارد را بگویم. علی رغم اینکه برای ما سخت است که مسایل را بیان کنیم اما وقتی کسی با این ویژگیها به لحاظ تعهد و ولایت مداری و تدین و شیفتگی خدمت هست، اگر کسی نکته‌ای را بداند و نگوید مدیون است. ما در این جریان باید دین خود را تا حدی ادا کنیم. هرچند که دست ما بسته است و بسیاری چیزها را نمی‌توانیم بگوییم اما فکر کنم بعد از دوران ریاست جمهوری شاید دستمان باز شود و بتوانیم بسیاری ناگفته‌ها را بگوییم. در هر زمینه‌ای بخواهیم وارد شویم گفتنی‌ها زیاد است. حرفها در بخش‌های مختلف زیاد است که نادیده گرفتن آن ایشان را در معرض ظلم قرار می‌دهد اما ایشان با صبوری جلو می‌آید.

ناگفته‌ها زیاد است اما شرایط برای باز کردن این موضوع مناسب نیست. ولی به هر حال باید گفته شود که چقدر دکتر مظلوم واقع می‌شود و یا اینکه بعضی اوقات شعار می‌دهند "صل علی محمد بوی رجایی آمد" و یا اینکه مظلومیت دکتر احمدی نژاد را با مظلومیت شهید بهشتی قیاس می‌کنند، درست است.


تذکر یحیی زاده به لاریجانی

نماینده مردم تفت ومیبد درمجلس به هیات رئیسه مجلس هشتم از تبعیض قائل شدن در روند نوبت برای بیان تذکرات شفاهی خبر داد .

یحیی زاده درتذکری آئین نامه ای گفت : ‌در جلسات گذشته بارها تقاضای ارائه تذکر شفاهی کردم که نه تنها به درخواست بنده بی توجهی شد بلکه برخی نمایندگان که مدتها پس از من درخواست تذکر کرده بودند تذکرشان را دادند.

وی باپیشنهاد ادامه مسیر مجلس هفتم درسهمیه تذکر شفاهی وکتبی افزود: بین یزدی و تهرانی تفاوت گذاشته نشود و کسی نماینده تر نباشد.

وی ادامه داد : اگرچه روند اجرایی تذکرات درمجلس هفتم قانونی نانوشته است اما بهتر است مجلس هشتم براساس سهمیه تذکر شفاهی 6 نفر و تذکر کتبی 2نفر ادامه دهند مسیرقبلی باشد.

وی تاکید کرد : بنده در نطق پیش از دستور خود در هفته گذشته گفتم که بر امور مجلس نظارت نیست که یکی از نمایندگان تذکر داد که نظارت بر امور مجلس وجود دارد.

وی گفت: من وجود نظارت قانونمند بر امور مجلس را منکر شدم ، اما در هر حال ‌برداشت مجلس همواره از ماده 182 ایین نامه داخلی این بوده است که محتوای نطق پیش از دستور نمایندگان قابل تذکر نیست.

لاریجانی نیز در پاسخ به این تذکر اظهار داشت: در جلسه گذشته از دوستان خواهش شد که به علت ساعت دیدار با مقام معظم رهبری تذکر ندهند که برخی دوستان پذیرفتند و برخی نپذیرفتند .

وی افزود: مدیریت جلسه مجلس فقط برای این نیست که به تذکرات نمایندگان وقت دهد؛ باید کل ماجرا را هدایت کند تا مجلس به سرانجام برسد


برج مسکونی آقای حداد عادل و دری نجف آبادی

برج بزرگ «نگین رضا» که ناگهان در چند صد متری بالای فلکه دوم صادقیه، مقابل خیابان مرزداران، سر برافراشته و اکنون کار آن تقریبا به پایان رسیده، ارتباطی با دادستان کل کشور ندارد.

فردی که مالک یک شرکت ساختمانی بزرگ بوده و برج‌ها و مجتمع‌های مسکونی بسیاری را پیمانکاری و ساخته است، از مدتها پیش و با آغاز ساخت برج بزرگی در اطراف بزرگراه شهید اشرفی اصفهانی، در میان مردم کوچه و بازار و مسئولان محلی، مدعی شده که این برج متعلق به دادستان کل کشور، حجت‌الاسلام‌والمسلمین دری نجف‌آبادی است.

در پی این شایعات  مسئولان دادستانی کل کشور و دفتر وی، اطلاع دادند  که این فرد به دلیل شباهت اسمی و فامیلی خود با دادستان کل کشور، چنین ادعایی را مطرح کرده است.

این در حالی است که وی از راه‌های گوناگون حتی در برابر مأموران و کارمندان شهرداری و دیگر ادارات دولتی مسئول، مدعی مالکیت این مقام عالی‌رتبه قضائی بر این برج شده و هر بار در برابر مراجعه مأموران، چنین اظهار داشته که «حاج آقای درّی بعد از جلسه امروزشان، برای بازدید از برج خود، به اینجا می‌آیند!» و با این کار، مانع بررسی و انجام مأموریت محوله آنها شده است.

به گفته مقامات دادستانی کل کشور، نه تنها این شایعه درست نیست، بلکه تاکنون حتی ملاقاتی نیز بین این فرد و دادستان کل کشور صورت نگرفته و هیچ ارتباط سببی و یا نسبی در میان نمی‌باشد.

از سوی دیگر، به گفته یک مقام مسئول در دادستانی کل کشور، این فرد چندی پیش به دادستانی احضار و در برابر سؤالات مقامات مسئول، منکر چنین ادعایی شده و آن را تکذیب کرده است.

این امر در حالی صورت می‌گیرد که در حال حاضر با اسپری‌های مختلف بر روی دیوار این برج نوشته شده که «این برج متعلق به آقای درّی نجف‌آبادی، دادستان کل کشور است!» در حالی که درّی نجف‌آبادی در حال حاضر در خانه‌های سازمانی و دولتی وزارت اطلاعات سکونت دارد.

گفتنی است، چند ماه پیش از این نیز، یک برج‌ساز شیرازی که تخلفات بسیاری را مرتکب شده بود، در برابر مسئولان قضائی و انتظامی مدعی شده بود که برج، متعلق به حداد عادل، رئیس سابق مجلس شورای اسلامی، و چند تن دیگر از مقامات عالی‌رتبه کشوری است که این ادعا بعدها به شدت تکذیب و رد شد.

 

 


نه امام(ره) را شناختند نه مصباح را

نه امام(ره) را شناختند نه مصباح را

 عبدالله چینی‌چیان

اخیراً آقای محتشمی طبق معمول سنوات گذشته، فرصت را برای هتاکی به آیة‌الله مصباح یزدی مناسب دیده و سخنانی ایراد نموده است که انصافاً حتی بهایی برای پاسخ‌گویی ندارد! چرا که نه نقد است و نه تحلیل و نه نظریه! بلکه فقط هتاکی است و اساساً هتاکی پاسخی ندارد. اما چون گاهی در هتاکی از دین مبین اسلام، تاریخ زندگی معصومین (ع)، امام راحل (ره) و انقلاب اسلامی هزینه می‌شود، درد دردمندان، جانسوز‌تر می‌شود؛ به ویژه در این ایّام به سیدة‌النساء العالمین علیهاالسلام تأسی می‌نمایند که پس از غصب ولایت و فدک به بهانه‌ی «مردم سالاری» توسط شیفتگان حکومت و بندگان قدرت، به مسجد رفتند و فرمودند: «...چه کنم که دلی پُر خون دارم. از این رو باز داشتن زبان شکایت از طاقتم بیرون است! اندوهی که در سینه‌ام موج می‌زند، بیرون ریختم، تا با شما اتمام حجّت کنم و عذری برای کسی باقی نماند».

بیان این‌گونه مطالب بغض‌آلود از ایشان دور از ذهن و انتظار نیست. از قدیم گفته‌اند کسی که برای مطرح کردن خود، از خودش چیزی ندارد، یا خود را به یک بزرگی می‌چسباند و یا به یک بزرگی حمله می‌کند، تا از ناحیه آن بزرگ مطرح شود! البته آدم‌های زرنگ هر دو کار را می‌کنند، هم خود را به یک بزرگی مثل امام(ره) می‌چسبانند و هم به بزرگان دیگر حمله می‌کنند، تا شاید بیشتر مطرح شوند و عقلا نیز خود را به الله اکبر و خداوند متعال و آن چه او بزرگ دانسته، چون رسول اعظم (ص)، اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، قرآن‌ کریم، اسلام، ولایت، شریعت، و تقوا می‌چسبانند و اصلاً جز آنها را هم بزرگ نمی‌دانند و با شرک و کفر و معصیت و بی‌تقوایی دشمنی می‌کنند.

چقدر دردناک است که شاهدیم این روزها (بیشتر از گذشته) امثال آقای محتشمی برای رنگ و جلا بخشیدن به مواضع خود، از امام(ره) خرج می‌کنند و حوادث صدر اسلام را یادآور می‌شوند! چنانچه گویا در زمان امام(ره) هیچ کسی جز آنان و امام در این مملکت وجود نداشته و سخنان امام را نشنیده‌ است و راه و رسم او را نشناخته است(؟!) و دردناک‌تر آن که با خرج کردن از تاریخ صدر اسلام -به ویژه معصومین علیهم‌السلام- آن وقایع را نیز تحریف می‌کنند! به راستی این «صحابه» چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟!

خوب است که آقای محتشمی و هم سنگرانش (ایشان در آن مقام نیستند که بگویم محتشمیون، چرا که خودشان دنباله‌رو هستند) بدانند که مردم مسلمان ما نه غدیرخم را فراموش کرده‌اند و نه سقیفه را، همچنان که نه دوران بیماری امام و جلسات پیاپی برای انتخاب رهبر بعدی را فراموش کرده‌اند و نه وقایع پس از رحلت امام را.

مردم ما، خوب به یاد دارند که پیامبر اعظم (ص) در بستر احتضار فرمودند قلم و کاغذ بیاورید تا بنویسم و آن که بر بسترش می‌گریست، ولی اهداف دیگری در سر داشت و منتظر بود، گفت تب دارد و هذیان می‌گوید! هم چنان که به یاد دارند وقتی حضرت امام در بستر بود، عده‌ای می‌گفتند که دیگر پیر و سالخورده شده است و مگر یک انسان تا چند سالگی می‌تواند رهبری کند؟ در ضمن نامه‌های منتظری به امام(ره) را هم به یاد دارند و به خوبی می‌دانند که چه کسانی خون به دل امام کردند و در زمان امام و پس از او نیز جلسات آشکار و مخفی خود با منتظری را ادامه دادند!

خوب است آقای محتشمی هم معارف اسلامی و تاریخ اسلام را بیشتر مطالعه نماید و هم انقلاب و این مردم را بیشتر بشناسد. تاریخ اسلام در خاطر این مردم به خوبی نقش بسته است و با آن زندگی می‌کنند. به یاد دارند که پیامبر اکرم (ص) صحابه و شاگردانی چون طلحه و زبیر هم داشت. شمشیر زبیر بارها دل پیامبر را شاد کرد. طلحه و زبیر حتی به سرعت برخی از مدعیان یاری و شاگردی امام به محض رحلت ایشان، از ولایت رو برنگرداندند و در ماجرای سقیفه نیز در کنار ولایت قرار گرفتند و در زمان خانه‌نشینی امیر مؤمنان نیز فعالیت سیاسی گسترده‌ای برای حکومت و زعامت ایشان داشتند (تلاشی که بسیاری از امروزی‌ها نکردند)، اما پس از حکومت حضرت امیر(ع)، فوراً سهم خواستند و چون مقام ولایت سهم مخصوصی به آنها نداد، رو برگرداندند و جنگ جمل را به راه انداختند. جنگ با ولایت و خودی‌ها! عمده اشکال اصحاب سقیفه و زُبیریون به حضرت علی علیه‌السلام این بود که یاران قدیم پیامبر را آن گونه که انتظار داشتند، به بازی نمی گیرد و سهم ویژه‌ای به آنها نمی‌دهد! و می‌گفتند امثال مالک اشتر و ابوذر کسی نبودند. چرا باید یک زارع استاندار شود و ما به حاشیه رویم؟!

از میان همه بیانات جناب محتشمی، یک جمله درست بود و آن اشاره به رمز و رازهای همزمانی نوزدهمین سالگرد رحلت امام(ره) با شهادت حضرت فاطمة‌الزهراء علیهاالسلام بود.

کاش ایشان دقت بیشتری به «مردم سالاری» مورد نظرشان بکنند که یکی از همین رمز و رازهاست. لذا به پاره‌ای از سخنان خلیفه اول (ابوبکر) در پاسخ به فاطمه زهراء علیهاالسلام اشاره می‌کنم که اگر تا کنون مطالعه نکرده‌اند و یا شرایط و هوای نفس موجب نسیانشان شده است، یاد آوردی شود:

- در توجیه غصب ولایت گفت: «اینک این مسلمانان حَکَم میان من و تو. این قلّاده‌ای که به گردن آویخته‌ام، آنان به گردنم انداخته‌اند»!

-  در توجیه غصب فدک گفت: «...من این کار را به اتفاق تمامی مسلمانان به انجام رساندم و در این کار یک تنه وارد نشدم و بر رأی خود مستبدّانه عمل ننمودم! ...و آن چه تصرّف نموده‌ام به اتفاق ایشان بوده است».

یعنی با تکیه به «مردم سالاری غیر دینی» هم ولایت را غصب کردم و هم فدک را و چون رأی مردم بوده است، آن را دارای مقبولیت و مشروعیت می‌دانم!

و پاسخ دخت پیامبر (ص) به ادعای این نوع از مردم سالاری این آیه از قرآن بود که:‌ «أفلا یَتَدَبَّرونَ الْقرآنَ اَم علی قُلُوبٍ أَقْفالُها - آیا در قرآن نمی‌اندیشند یا بر قلب‌هایشان قفل زده شده است (تا حرف حق به آنها راه نیابد). یعنی آن چه از مردم‌سالاری از دیدگاه سقیفه‌ای بیان نمودی، خلاف قرآن است و ناشی از هوای نفس است.

خلاصه اینکه مردم نه فدک را که پشتوانه‌ی مالی ولایت بود، فراموش کرده اند و نه قیل و قال و جنجال و جوّسازی مطبوعات زنجیره‌ای پس از دوم خرداد، مبنی بر این که چرا باید ارتش، سپاه، صدا و سیما و بنیاد مستضعفان انتصابی باشد.

 مردم مسلمان و پیرو امام و در خط رهبری، هم تکیه امام به مردم را به خاطر دارند و هم سخن امام پس از جنجال بنی صدر را که زیاد دم از «من» و «مردم» می‌زد و مدعی بود که «مردم همه با من هستند» و امام فرمود اگر همه مردم یک طرف باشند و من یک طرف، به راه خودم ادامه می‌دهم»! و تأکید نمود که مردم به خاطر اسلام با شما هستند و اگر امر واقع شود بین انتخاب من و اسلام، کدام مسلمانی من را انتخاب می کند و اگر امر واقع شود بین شما «بنی صدریون» و رسول‌الله، کدام مسلمانی شما را انتخاب می‌کنند.

به این می‌گویند مردم سالاری دینی، که درک آن بر بسیاری مشکل و قبول آن بر بسیاری دیگر سخت است. شاید آقای محتشمی به رغم سلک روحانی و نسبت ساداتی فراموش کرده‌اند که در زمان امام حسن مجتبی علیه‌السلام اکثریت با معاویه بودند و در کربلا، اکثریت با یزید بودند و به رأی اکثریت، یعنی 30 هزار نفر در مقابل 72 نفر، سر امام حسین (ع) را بریدند! به این هم می‌گویند مردم سالاری صرف یا همان مردم سالاری غیر دینی. در هر حال لازم است که ایشان و امثالهم بدانند که دوره‌های مادرسالاری - پدر سالاری - قدرت سالاری - مردم سالاری و...، رو به اضمحلال است و زمینه برای خداسالاری - ولایت سالاری و امام زمان(ع) سالاری مساعد می‌شود. نکند حتی این قدر هم نمی‌دانند که نه تنها به هنگام ظهور بسیاری از مردم دنیا (اکثریت) مسلمان نیستند، بلکه حتی بسیاری از علمای به اصطلاح مردم سالار، ایشان را مورد سؤال قرار می‌دهند که آیا مجوزی بر مشروعیت اعمال خود داری؟! اما چه می‌شود کرد که الحمد لله آنجا دیگر خبری از اکثریت مردم سالار (به زعم آقایان) نیست و هیچ‌گونه رأی گیری به عمل نمی‌آید!

اما در خصوص ادعای ایشان مبنی بر «مورد قبول نبودن آیة‌الله مصباح از ناحیه امام(ره) و یکی دانستن [به قول ایشان] مصباحیون، طالبان و جاهلان صدر اسلام، فقط یک جمله اظهرُ مِنَ الشمس می‌گویم که بیش از این هم ارزش پاسخ ندارد که ظاهراً ایشان نه امام را شناخته است و نه مباحث آیة‌الله مصباح یزدی را و نه طالبان را و نه جاهلان صدر اسلام را!

جناب محتشمی آن قدر هیجان زده‌ی جوّسازی‌های خود و دیگران هستند که فراموش کرده‌اند این شورای نگهبان و نظارت استصوابی در زمان امام وضع شده است و ایشان این فقها را نصب نمودند و بارها بر ضرورت تداوم آن تأکید نمودند و بر مخالفان آن تاختند.

ای کاش در کنار سیاسی‌کاری، فرصتی هم برای ادامه مطالعات حوزوی و یا دست‌کم تاریخی قرار می‌دادید. یا اگر عشق به حکومت و سیاست مجال نمی‌دهد، حال که گمان دارید فقط خودتان امام و انقلاب را دیده و شناخته‌اید «مِن دونِ النّاس» نه دیگر مردم، لااقل وصیت‌نامه امام(ره) را چند بار با دقت مطالعه می کردید تا دوست و دشمن را بشناسید و نگران امریکا، انگلیس، اسرائیل، ستون پنجم و... ضرورت وحدت هم باشند.

در هر حال ایشان بدانند که مردم هم تاریخ صدر اسلام را می‌دانند و هم ماجراهای منتظری، سید مهدی هاشمی معدوم و ترورهایش را. هم همراهی با مردم‌سالاری‌های بنی‌صدریسم که منجر به شهادت آیت‌الله بهشتی، باهنر و رجایی شد را به یاد دارند و هم گروه فرقان و قرائت جدید از قرآن و ترور مطهری را از یاد نبرده‌اند. همچنین وجه المصالحه قرار دادن جنگ برای قدرت سیاسی و جناحی و جریانی را که خون به دل امام کرد، فراموش نکرده‌اند!

ایشان مدعی شدند که امضای آیت الله مصباح یزدی پای هیچ یک از بیانیه های آن زمان نیست؟! انصافاً امضای ایشان بیشتر است یا آقای محتشمی؟! مضافاً بر این چون علاقه ای به تاریخ صدر اسلام نشان دادند و تعجب کردند از اینکه تاریخ پس از 1400 سال تکرار می شود، یاد آور می شوم که پای بیانیه غدیرخم حضرت رسول اکرم(ص) را خیلی ها امضا کردند و اولین امضا کنندگان همان اولین غاصبین بودند و حتی تاریخ نشان می دهدکه بسیاری از مریدان شیطان هم از آن سنگ ها بالا رفتند و بیعت کردند و تبریک گفتند. مهم امضا کردن نیست، بلکه مهم پای امضا ایستادن و در خط ولایت باقی ماندن است و به همین خاطر بر دعای ختم به خیری این همه سفارش شده است!

ای کاش اقای محتشمی عملکرد خود را هم مروری کند. معمار انقلاب، امام خمینی (ره)، 10 سال رهبری و زعامت انقلاب را بر عهده داشت و اکنون بیش از 19 سال است که از رحلت ایشان می گذرد و انقلاب اسلامی فراز و نشیب ها بسیاری را طی کرده و خطرات مهلکی را پشت سر گذاشته است، به راستی ایشان که اینهمه بر صحابگی خود تکیه می کنند، بفرمایند که در این 19 سال چه تاجی بر سر مسلمین زده اند؟! از سخنرانی ها و بیانیه های امضا شده ایشان رنگ و بوی حزب بازی، خط بازی، جو سازی، اهانت و هتاکی آشکارتر است یا تحقیقات علمی، موعظه مردم، شناساندن اسلام راستین، مخالفت با دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی؟!

تاریخ انقلاب با تاریخ صدر اسلام یک تفاوت اساسی هم دارد و آن این که مردم دیگر فریب «مردم سالاری غیر دینی» را نخوردند و همین جوانانی که امام از آنها یاد کرد و شما در جذبشان می‌کوشید، اجازه ندادند تا به بهانه‌ی شورا و حمایت عده معدودی غوغاسالار به نام مردم، سقیفه‌ی دیگری بر پا شود و محکم پای ولایت ایستاده‌اند.

 ***************************************************************

بد نگویید به مهتاب اگر تب دارید

 احسان صالحی

«فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ» (پس [صالح] از ایشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولى شما [خیرخواهان و نصیحتگران] را دوست نمى‏دارید.)

با قرائت این آیه شریفه بود که دو سال ارائه سلسله مباحث منسجم پیرامون نظریه سیاسی اسلام در سخنان پیش از خطبه های نماز جمعه تهران پایان یافت. واعظ این خطبه ها پس از آنکه در اوج شمشیر بستن جریان التقاطی مقابل احکام اسلام و مبانی انقلاب، توانسته بود بخش اعظمی از انگاره های اساسی اسلام در حوزه سیاست را تبیین نماید، ادامه این مباحث پرمشتری یک هفته در میان جمعه تهران را به زمانی دیگر موکول کرد.

جوسازی و تخریب علیه این زبان گویای اسلام آنچنان شدت یافته بود که گوینده پیش از خطبه های نماز جمعه تهران با بمباران جریان سکولار روبرو شده و این جریان وی را مسبب و تئوری پرداز خشونت طلبی، قتل های زنجیره ای، ترورها و... می خواند.

شاید از همین رو بود که رهبر انقلاب با اشاره به این هجمات تأکید کردند: "این هجوم های تبلیغاتی که به شخصیت های برجسته و انسان های والا و با اخلاق برجسته وارد می کنند، اینها همه اش نشان دهنده اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزء شخصیت هایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مور هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند! حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هرجایی که باشد، آن جا را دشمن زود تشخیص می دهد، چون حسابگر است. دشمن آن جا را می شناسد و به مقابله اش می آید. با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند."

هتاکی اخیر علی اکبر محتشمی علیه آیت الله مصباح در مقابل حجم فزاینده تخریب های دوره اصلاحات چندان چشمگیر نیست. گو اینکه کینه بدریه و حنینیه جناب محتشمی هراز چندگاهی سرباز می کند و آسمان و ریسمان کذب و هتاکی را بدون بهانه علیه استاد می بافد. آن زمان که محتشمی همپای روزنامه های زنجیره ای ، روزنامه بیان را منتشر می کرد، بسا بیش از آنچه امروز به آیت الله مصباح می تازد، تاخته بود. مدعیات وی نیز آنچنان رنگ باخته و تکراری است که پاسخ آن بارها حتی از سوی برخی همفکران و هم خطان سیاسی اش مانند حجج اسلام دعایی، خسروشاهی، جواد حجتی کرمانی و ... داده شده است.

با این حال، با وجود آنکه شاید برخی دوستداران استاد مصباح پاسخ به شبهات محتشمی را بازی در زمین وی و جدی گرفتن ادعاهای بی مایه او بپندارند اما بر این باورم که این هتاکی، علیرغم میل هتاک، باب خیری است برای شناساندن ابعاد مختلف مبارزاتی، فقهی، علمی و سیاسی شخصیت آیت الله مصباح یزدی؛ امری که البته شاید استاد خود مایل بر آن نباشد چه آنکه در اوج حملات زنجیره ای تأکید کرده بود:

"حالا من باید بیایم، در بوق بکنم که آقا ما چه مبارزاتی کرده ایم! ...مسائل بسیاری بوده که من تا حالا ضرورتی ندیده ام منتشر کنم و الآن هم ضرورتی نمی بینم که برای خوش آمد کسانی تبلیغ از خود کنم و تازه مگر بنده از خودم تعریفی کرده ام و مردم را به خودم دعوت کرده ام که کسانی مرا تکذیب می کنند؟! آقا! بنده، نه رأی می خواهم تا ریاستی یا وزارتی کنم و نه از کسی می خواهم پشت سر من نماز بخواند و یا سهم امام به من بدهد. بنده از کسی چیزی یا سهمی از حکومت مطالبه نکرده ام. بنده آیه قرآنی می خوانم و می گویم به عنوان کسی که 50 سال ریش در علوم اسلامی سفید کرده ام، وظیفه می دانم بگویم. می خواهید قبول کنید، می خواهید نکنید، حالا عده ای علیه من تبلیغ می کنند و افترا می زنند و دروغ می گویند. من هیچ بنا ندارم که از خودم دفاع کنم، هر چه می خواهند بگویند، شما ببینید حرف من چیست و چه استدلالی دارم..."

سوابق مبارزاتی آیت الله مصباح پیش از انقلاب، مناظره های دیدنی و پیروزمندانه وی به همراه شهید بهشتی با سران گروهک های التقاطی در اوایل انقلاب و روشنگری های کم نظیر او در قبال جریان های انحرافی به ویژه در سالهای حاکمیت جریان متمایل به سکولاریسم، از این منظر باید تبیین و دسته بندی شوند.

اما یقیناً خشم جناب محتشمی و برخی دیگر چون او، معطوف مطلق به موارد فوق نیست. چه آنکه اگر مصباح با تمام این اوصاف دست واحدی بود و در گوشه ای از بلده قم می گفت و می نوشت، پژواکی آنچنان که امروز دارد، نداشت و خواب انحصارطلبان را آشفته نمی کرد. مصباح، شجره طیبه ای است که فروع آن طلاب و شاگردان فاضلی هستند که با خردورزی استاد و به روز کردن تجربه های موفقی مانند تجربه مدرسه حقانی و نقش برجسته فضلای آن در انقلاب اسلامی، مغذی نسل دوم و سوم انقلاب بوده است. کمتر دانش آموز و دانشجو و استاد و طلبه متعهدی است که با دوره های طرح ولایت مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) آشنایی نداشته و از خرمن این شجره خوشه نچیده باشد.

شاگردان مؤسسه تحت زعامت آیت الله مصباح، موفق ترین طلاب و فضلا در محیط های آموزشی و دانشگاهی در جذب و اقناع دانشجویان و جوانان می باشند. شهریور ماه 78 در مراسم تابستانی یکی از همین دوره های طرح ولایت در محضر رهبر انقلاب بود که ایشان آن آن تعابیر بلند را در خصوص آیت الله مصباح مطرح و ایشان را پر کننده خلأ علامه طباطبایی و شهید مطهری خواندند. آنچنان که حتی به نظر می رسد با شبکه و نیروسازی استاد مصباح، این شجره در دسترس تر و ماندگارتر خواهد بود و تب بدگویان به مهتاب را تشدید خواهد کرد.

 


پروفسور مولانا: غربی ها اولویتشان را تخریب احمدی نژاد قرار داده

پروفسور مولانا گفت: علت اینکه سخنان و ایده های احمدی نژاد تأثیرگذار است و یا اینکه نسبت به دیدگاه هایش در دانشگاه کلمبیا پرخاشگری می شود فقط و فقط به این دلیل است که او در امتداد مسیر امام و حرکت در جهت اصول اسلام حرکت می کند.
پروفسور سید حمید مولانا رئیس انجمن بین المللی پژوهش در علوم ارتباطات در گفت وگو با سایت خبری تحلیلی رجا افزود: سخنان احمدی نژاد از آنجا که مانند امام(ره) در مورد مسائل کوچک جزیی نبود بلکه درباره اصول و ارزش های والای اسلامی بود تأثیرگذار بود به طوری که وی از موضوعات فرار نمی کند و حتی با سکوت خود در برابر فحاشی رئیس دانشگاه کلمبیا نشان داد که فحاشی، گفتمان یک تمدن نیست.
وی تأکید کرد: احمدی نژاد در شرایطی مسئله عدالت را مطرح می کند که دنیای امروز در قبال آن ساکت است و معمولاً روشنفکران و همه سیاستمداران از قدرت صحبت می کنند و کوچکترین سخنی و اشاره ای درباره عدالت نمی کنند.
پروفسور مولانا با اشاره به تأثیرگذاری دولت نهم در جهان گفت: در زمان دولت سابق ما اینهمه تأثیرگذار نبودیم و به همین دلیل بود که ایران در زمان 8 ساله ریاست جمهوری کلینتون در دستور کاری روزانه کاخ سفید هیچگاه از رده 12 و 13 به رده 5 هم نرسید در حالی که امروز در دستور اول روزانه آنهاست.
وی تصریح کرد: صدای آقای احمدی نژاد مانند نهرو و گاندی در فضای آزاد شنیده و وی مورد حمله واقع می شود ولی با وجود همه این جنجال ها صحبت هایش تأثیرگذار است.
مولانا افزود: آمریکایی ها اعتراف دارند که صدای احمدی نژاد و عملکرد دولت او هر چه قدر هم محدود شود تأثیرگذار است و اگر اینگونه نبود این همه واکنش نسبت به آن نشان نمی دادند.
پروفسور مولانا یکی از شیوه های مهم تبلیغات سیاسی غرب را کتمان کردن حقایق دانست و گفت: اما آن ها در مورد امام از همان ابتدا ناموفق بودند ولی وقتی نوبت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب رسید تصمیم گرفتند سخنان ایشان را کتمان کنند چون دیگر فهمیده بودند که به هر صورتی که سخنان ایشان منتشر شود اثر مثبت دارد.
وی تاکید کرد: اکنون نیز اولویتشان را روی آقای احمدی نژاد قرار داده اند به طوری که اکنون تمام جنگ روانی آن ها این شده است که رئیس جمهور و دولت او را مورد حمله روانی و تبلیغاتی غیرمنصفانه قرار می دهند.
مولانا با اشاره به شرایط خاص دانشگاه کلمبیا به عنوان یکی از دانشگاه های معتبر آمریکا و مرکز صهیونیست ها گفت: آقای احمدی نژاد چند مرتبه به من گفته بود که من علاقه زیادی دارم با مردم آمریکا صحبت کنم به همین خاطر همان موقع فکر کردم که اگر از دانشگاه کلمبیا دعوتی برای آقای احمدی نژاد انجام شود و ایشان هم بروند و حتی اگر در آن جلسه اعتراض و یا فریادی علیه ما صورت گرفت بازهم به نفع ما خواهد بود که همینطور هم شد و احمدی نژاد در این نشست پر سر و صدا بسیار خوب مواضعش را اعلام کرد.
مولانا افزود: به هر حال من که در طول دوران زندگی خود با رئیسان دانشگاه های آمریکا همکاری داشته ام اصلاً فکر نمی کردم کسی به احمقی و کوته فکری رئیس دانشگاه کلمبیا پیدا شود که توهین و فحاشی زیادی در صحبت های خود داشته باشد اگر چه البته من از این مسئله خشنود شدم چون کسی که در ابتدا به این شکل صحبت کند مشروعیت خود را از دست می دهد همانطور که رئیس دانشگاه کلمبیا مشروعیت خود را از دست داد.
پروفسور مولانا با تقدیر از تحمل و بردباری احمدی نژاد در اینگونه سفرها گفت: متأسفانه ما آنطور که باید و شاید در مورد مسائل انقلاب و همینطور دانشگاه کلمبیا پوشش لازم را ندادیم که ای کاش مستند خوبی از آن واقعه ساخته شود چون واقعاً تاریخی بود.
مولانا در پایان تاکید کرد: پیش بینی من این است که سفر بعدی احمدی نژاد به نیویورک در سپتامبر 2008 به دلیل انتخابات آمریکا و مسائل ایران بسیار جالب تر خواهد بود.